تلخ و شیرین


پنج توصیه عجیب پزشکی

آلرژی دارید؟ بخندید! وقتی دچار آلرژی می‌شوید، سعی کنید خود را در موقعیت‌ خندیدن قرار دهید. شرکت‌کنندگان در تحقیقی که از سوی محققان ژاپنی انجام شده بود زمانی‌ که به تماشای یک فیلم خنده‌دار نشسته بودند کمتر دچار حساسیت‌ می‌شدند اما همین افراد زمانی ‌که به تماشای یک فیلم جدی نشستند، پیاپی عسطه می‌کردند. خنده موجب عملکرد سریع سیستم عصبی پاراسمپاتیک شما می‌شود و سبب می‌شود فرد کمتر دچار حساسیت شود. ۲٫ بدنتان زخم است؟ خوش‌اخلاق باشید! خوش‌رفتاری موجب می‌شود که زخم‌های بدنتان زودتر بهبود یابد. دکتر جانیت کیکلت، استاد روانپزشکی دانشگاه اوهایو معتقد است که رفتار خصمانه و خشونت‌آمیز، روند بهبود زخم‌ها و کبودشدگی‌ها را افزایش می‌دهد. اما خوش‌رفتاری و مثبت اندیشی موجب می‌شود که میزان واسطه شیمیایی سایتوکین در بدن افزایش یابد. سایتوکین موجب می‌شود که سلول‌هایی که برای ترمیم زخم یا هر نقطه آسیب‌دیده بدن نیاز هستند، در نواحی اطراف زخم، زود‌تر تکثیر شوند. بنابراین سعی کنید شاداب و سرحال باشید. دوستانتان را با یک دعوت برای شام یا ناهار غافلگیر کنید. به دیدن اقوام و خویشان‌تان بروید و سعی کنید به مردم کمک کنید. خواهید دید که در مدت کوتاهی خوب می‌شوید. ۳٫ بیمارید؟ خوش‌بین باشید! کنار گذاشتن بدبینی گاهی بیماری‌ شما را تا حد بسیاری بهبود می‌بخشد. نتایج تحقیقات نشان داده است افرادی که در تست‌های خوش‌بینی نمره خوبی گرفته‌اند ۵۵ درصد کمتر از افرادی که همیشه احساس شکست و ناامیدی می‌کنند در معرض خطر مرگ به خاطر بیماری‌های قلبی و عروقی قرار دارند. بنابراین سعی کنید در هر هفته فهرستی از افرادی که سپاس‌گزارشان هستید مانند دوستان، اقوام و… تهیه کنید. همچنین سعی کنید از ناراحتی و ناامیدی در خصوص نداشتن چیزهایی که هنوز به آنها دست‌ نیافته‌اید، خودداری کنید. تمرکز بر حس سپاس‌گزاری موجب می‌شود که نگاه مثبتی به زندگی داشته باشید. ۴٫ دنبال تناسب‌ اندامید؟ تصویرسازی کنید! در ذهن خود تصویری از ورزش‌ها و نرمش‌ها را تداعی کنید تا روند بهبودتان سریع‌تر شود. دانشمندان دانشگاه کلیولند آمریکا معتقدند که تنها ساختن تصویری ذهنی از بلند کردن وزنه و یا وزنه‌برداری موجب می‌‌شود که ماهیچه‌های قوی‌تر داشته باشید و روند بهبودتان سریع‌تر شود. در تحقیقات دانشمندان دانشگاه کلیولند مشخص شد مردانی که تنها در ذهن خود تصویری از ورزش و وزنه‌زدن برای عضله دوسربازو ساخته‌اند حجم ماهیچه‌ای آنها بدون اینکه حتی یک کیلوگرم وزنه زده باشند به اندازه ۱۳ درصد افزایش یافته است. بنابراین هر روز برای ۱۵ دقیقه در ذهن خود تصور کنید که ماهیچه آسیب‌دیده‌تان را نرمش می‌دهید. تمام جزییات ورزش را در ذهن خود تصویر کنید. هر فشاری را که به ماهیچه‌تان وارد می‌شود، در ذهن تصویر کنید. انبساط و انقباض ماهیچه‌تان را هم همین‌طور. این‌کار را انجام دهید و تاثیر آن را ببینید. ۵٫ کارتان حساس است؟ موسیقی گوش کنید! وقتی در جاده در حال رانندگی هستید و چشمان‌تان از فرط خستگی قرمز می‌شود، رادیوی اتومبیل‌تان را روشن می‌کنید. محققان ژاپنی معتقدند موسیقی گوش کردن زمانی‌که در حال انجام کارهای روزانه‌تان هستید، موجب می‌شود کمتر احساس خستگی کنید و کارتان را دقیق‌تر و با حوصله بیشتری انجام دهید. موسیقی موجب می‌‌شود بدنتان به درخواست‌های استراحتی که از مغز صادر می‌شود، پاسخ دهد. همچنین موسیقی برخی احساسات بی‌حاصل و خستگی آفرین را در نطفه خفه می‌کند و موجب می‌شود بر سختی کارتان غلبه کنید. بنابراین هنگامی‌که فردای یک شب شلوغ و پر از مهمان در آشپزخانه مشغول شستشوی ظرف‌ها هستید ضبط‌صوت خانه خود را روشن کنید و با فراغ بال به کارتان ادامه دهید. منبع : عصرایران

چهار شنبه 20 آذر 1392برچسب:,

|
 

مــراقب باش پا بر روی چشمانم نگذاری … این چشم‌ها هنوز … نگرانند برای تو !

چهار شنبه 20 آذر 1392برچسب:,

|
 

ریاضی وار هم که نگاهت کنم … ” تــو “ نه در مثلث عشق جا مــی شوی ، نه در دایــره ی تاریخ ، نه در چهـار ضلعی هیچ پنجره ای ! تــو روز به روز بـزرگ تر از هر هندسه ای مـــی شوی … برعکس ِ من ، که به حسابــم نمی‌آوری … خودت ، اصلا حساب نمـــی شوی . تــــو بیشتر از انگشتان دست ِ منـــی … خیــــلی بیشتر ! چگــونه بشمارمت ؟!

چهار شنبه 20 آذر 1392برچسب:,

|
 

چه دلمان بخواهد، چه دلمان نخواهد، خدا یک وقت‌هایی دلش نمیخواهد، ما چیزی را که دلمان میخواهد داشته باشیم…

چهار شنبه 20 آذر 1392برچسب:,

|
 

امروز تو اوتوبوس بودم یه بنده خدا سی متر دنبال اوتوبوس دویید رسید بهش. راننده گفت:می‌خوای سوار شی؟ یارو گفت:نه فقط می‌خواستم سفر خوشی براتون آرزو کنم! رانندرو میگی مارو میگی …. بعد راننده گفت:خوب حالا سفر خوشیو آرزو کردی برو…! درو نزد رفت! یارو رو میگی ما راننده

شنبه 16 آذر 1392برچسب:,

|
 

براے دل خـــودم مے نویسم … براے دلتنگــے‌هایــم براے دغدغــہ‌هاے خـــودم براے شانہ اے کہ تکیہ گاهــم نیستــــ ! براے دلے کہ دلتنگم نیست … براے دستے کہ نوازشگــ ـــر زخـم‌هایم نیست … براے خودم مے نویســـم ! بمیـ ــرم براے خـ ـودم کہ اینقـــدر تنهاستـــ !.!.

شنبه 16 آذر 1392برچسب:,

|
 

تو چه میدانی حال و روز کسی را که دیگر هیـــــــچ نگاهی دلش را نمی‌لرزاند..؟!

شنبه 16 آذر 1392برچسب:,

|
 

خدایا به حد کافی خیال بافتم و تنم کردم یکم واقعیت شیرین لطفا!

شنبه 16 آذر 1392برچسب:,

|
 

خدایا… قسمت و حکمت بماند برای آنها که درکش میکنند… برای من نفهم فقط معجزه کن!

شنبه 16 آذر 1392برچسب:,

|
 

فقط باش… همین که هستی کافیست… دور از من… بدون من… چه فرقی میکند؟؟ گل میخری؟ خوب است … برای من نیست ؟؟ نباشد… همین که رختمان زیر یک آفتاب خشک میشود کافیست… دلخوشم به این حماقت شیرین..

شنبه 16 آذر 1392برچسب:,

|
 

فقط باش… همین که هستی کافیست… دور از من… بدون من… چه فرقی میکند؟؟ گل میخری؟ خوب است … برای من نیست ؟؟ نباشد… همین که رختمان زیر یک آفتاب خشک میشود کافیست… دلخوشم به این حماقت شیرین..

شنبه 16 آذر 1392برچسب:,

|
 

لبخـــندمـــ را بریـ ــ ــدم قــاب گــرفتمــــ بــ ــه صـورتـم آویختــم ! حــالا بـا خیــال راحــت هــر وقتـــ دلـــــمـــ گـــرفتـــ ” بغـــض ” مـیکنمــــ

شنبه 16 آذر 1392برچسب:,

|
 

عشق یعنی جسم و جانم مال تو / عشق یعنی پرسش از احوال تو / عشق یعنی از خودم من خسته ام / عشق من ، به تو دل بسته ام . روز اول خیلی اتفاقی دیدمت... روز دوم الکی الکی چشمهام به چشمت افتاد... هفته بعد دزدکی بهت نگاه کردم... ماه بعد شانسی به دلم نشستی و حالا سالهاست یواشکی دوست دارم

دو شنبه 11 آذر 1392برچسب:,

|
 

دلم میخواهد امشب زمان ثابت بشود ؛ عقربه های ساعت از حرکت بایستند ، آدم ها مجسمه وار خشکشان بزند ، و من تنها موجود دارای حرکت بشوم !! دوچرخه ای بردارم ؛ و در دل تاریکی به دل خیابان های خلوت بزنم ، و فقط به آدم های خشک شده بنگرم ... و حالت هایشان را در آخرین ثانیه ی تکاپو ... دوست دارم ببینم ؛ می خندیدند یا گریه می کردند ؛ در جمع بودند یا تنها بودند ؛ دلم میخواهد ببینم ؛ به زندگی چنگ می زدند یا بی خیال دنیا بودند ... دلم می خواهد ؛ به تک تک خانه های این شهر ؛ سر بزنم ... دلم می خواهد آدم ها را بدون ماسک ؛ با واقعی ترین حالت هایشان بنگرم ...

دو شنبه 11 آذر 1392برچسب:,

|
 

طرحی عجیب می کشم امشب به یاد تو دل را شکیب می کشم امشب به یاد تو نعنا و پرتقال که هیچ است ای رفیق دارم دوسیب می کشم امشب به یاد تو دل را نتوان گفت که چند است و چگونست دل از رقیب می کشم امشب به یاد تو از شوق دیدنت شده ام عین بیستون خود را صلیب می کشم امشب به یاد تو فرهاد می شوم و چو مجنون پی ات روان غم را قریب می کشم امشب به یاد تو حالی عجیب دارم و دم نمی زنم..! سیگار و پیپ می کشم امشب به یاد تو من مات و موازی به افق، هیچ نگویم شهری غریب می کشم امشب به یاد تو این شهر من است ، سبز ز پسته اما ، * دشتی ز سیب می کشم امشب به یاد تو دارم به هجوم بی تو بودن عادت ..! حبیب می کشم امشب به یاد تو

دو شنبه 11 آذر 1392برچسب:,

|
 


دو شنبه 11 آذر 1392برچسب:,

|
 

می گفتن علف باید به دهن بزی شیرین بیاد یه عمری خودمون رو کشتیم شیرین ترین علف دنیا بشیم غافل از این که طرف اصلا بز نبود گاو بود!! :|

دو شنبه 11 آذر 1392برچسب:,

|
 

یعنی اخر ضدحاله

با کلی شوق و ذوق رفتم خونه می گم پدر جان استادمون گفت بین همه ی کلاس ها من بالاترین نمره رو گرفتم می گه : ببین دیگه بقیه چقدر خنگن

دو شنبه 11 آذر 1392برچسب:,

|
 

مِـــثـل هـَمیـشـﮧ بـــَراے تــــُو مــے نـــویـسَـم ... تــُو بـﮧ نیـــتِ هَــر ڪِـﮧ دوســـت دآرے ، بـِــخـوآטּ ! مــےدانـَــم ڪِـــﮧ نِمــے خـوآنے مےدانـَــم ڪِـــﮧ نِمــے دانے حـَتـــے مےدانـَم ڪـــﮧ گـوش هـَــم نِمــے دهے ! وَلــے مـَـــטּ مےدانـــَم ڪـــﮧ هـَــنـوز هـــَمآنـَم ڪـﮧ دوســـتـَت دآشـت ... اَمـــآ ڪَــمے شِـڪَسـتِـﮧ تـَر ... گآهے دِلنـــِوشـتـِﮧ هآیـَــم تَـــلخُ گـَزَنـــدِه مے شـــَوَنـد چـﮧ ڪُــنـَم ؟! دِلـَـــم پُــر اَســـت تــُــو بــــﮧ دِل نــَگـیر ...

دو شنبه 11 آذر 1392برچسب:,

|
 

پسر: کجایی عزیز دلم؟ دختر: واااای همین الان رسیدم دارم از خستگی مــیمــیرم، میرم بخوابم کم کم… تو چیکار میکنی عزیزم؟ پسر: من توی مهمونی ام، پشت سرت ایستادم! . . . پیش از آن که با استاد مــَچ شوی / لحظه ی امتحان دادنت ناگزیر می شود! آی سرکوفت و ضد حال همیشگی / ناگهان چقدر زود آخر ترم می شود! . . . رفتم دم مغازه به فروشنده می گم قرص پشه داری؟ می گه واسه کشتنش می خوای؟ پـَـ نه پَــ، برای سردردش می خوام!

یک شنبه 10 آذر 1392برچسب:,

|
 

یادمون باشه که...

يادمون باشه که هيچکس رو اميدوار نکنيم بعد يکدفعه رهاش کنيم ، چون خورد ميشه ميشکنه و آهسته ميميره... يادمون باشه که قلبمون رو هميشه لطيف نگه داريم تا کسي که به ما تکيه کرده سرش درد نگيره ... يادمون باشه قولي رو که به کسي ميديم عمل کنيم ... يادمون باشه هيچوقت کسي رو بيشتر از چند روز چشم به راه نذاريم چون امکان داره زياد نتونه طاقت بياره ... يادمون باشه اگه کسي دوستمون داشت بهش نگيم برو نميخوام ببينمت چون زندگيش رو ازش ميگيريم......

یک شنبه 10 آذر 1392برچسب:,

|
 

چشمانت را با نگاه کسی آشنا کن که زندگی را درک کند سرت را روی شانه های کسی بگذار که از صدای تپش قلبت تو را بشناسد آرامش نگاهت را به قلبی پیوند بزن که بی ریاترین باشد لبخندت را نثار کسی کن که دل به زمین ندتده باشد رویاهایت را به چهره کسی تصور کن که زیبایی را احساس کند چشم به راه کسی باش که تو را انتظار کشیده باشد عاشق باش اما عاشق کسی که تک تک سلول هایش تقدس عشق را درک کنند

یک شنبه 10 آذر 1392برچسب:,

|
 

پاییز رو دوست دارم چون خودمو به خودم نشون می ده هوای ابریش که مثه روزای من تیره و تار ریزش بارونش مثه اشکای خسته من که تو خلوتم می ریزن افتادن برگای زردش و خسته که منو یاد غرورم می ندازه که به پاش ریختم و صدای برگاش که زیر پاهام بصدا در میان که اونم من به یاد شکستن دلم میندازه و احساس تنهایی نمی کنم

یک شنبه 10 آذر 1392برچسب:,

|
 

تنها یک لحظه بود که روی پل دوستی قرار گرفتیم درس خواندیم,شیطنت کردیم,عاشق شدیم و... وسپس هر یک با کوله باری از آرزو و خاطره در ابری محو شدیم... و دیگری حتی به ما اجازه نخواهد داد که طول پل را بپیماییم... و از یکدیگر یاد کنیم و بس...

یک شنبه 10 آذر 1392برچسب:,

|
 

اشک


یک شنبه 10 آذر 1392برچسب:,

|
 

مردها را با سیبیل هایشان می شناسند... با قطر بازوهایشان با کلفتی صدایشان با جیب های خالی یا پرشان با کفش های کهنه با اتومبیل آخرین مدلشان... اما کسی مردها را با قلبشان نمیشناسد قلبی که پشت غرور مردانگی شان پنهان شده قلبی که بزرگتر از قلب کوچک شماست قلبی که می افتد...از دست ظریفی قلبی که...میشکند آرام و بی صدا صدای شکستنش پشت صدای مردانه شان به گوش هیچ ظریفی نمیرسد

یک شنبه 10 آذر 1392برچسب:,

|
 

رفت....

شیارهای لاجوردی ذهن ودهکده ی کلبه های جنگلی. براده های زنگ زده ی خواب من درحنجره ی واژگون کاغذ. رویای جنگل. پل شیشه ای کودکانه به بلوغ ارغوانی پنجره. ظهورچشمهای نیلی خدادرآمیزش آسمان ودریا. حس شعری مبهم. شاعری که شعرهایش درمن آبستن شد. اوکه رفت بایدمیرفت. آن که رفت پیش خدامقدس رفت. آن که رفت سوی عشق تازه تربیهوده رفت. لایق نبود. آن که دل بست به دریای چشمهای من دل به سراب بست وچه تشنه. آن که رودخانه ی قلبم رافهمیددریایی شد. شبهای آغشته به الکل. آرامبخش. مخدر. اوکه رفت بایدمیرفت. هرچندبیهوده. هرچندهرز. بایدمیرفت.

شنبه 9 آذر 1392برچسب:,

|
 

پناه بعضیا آسمونه ، پناه بعضیا جاده اس ، پناه بعضیا دریاس ، ..... دنیای بعضیا یه چشمه اس ، دلای بعضیا یه دریاس ، یه دریا مهربونی ، یه دریا عشق ،.... ولی پناه این همه مهربونی کجاست؟ اصلا پناه یعنی چی؟ مگه همه پناه دارن؟ یعنی همه یه جایی رو دارن که وقت بی کسیا و دل تنگیاشون بهش پناه ببرن ؟..... همه رو نمی دونم !.... یعنی ؛ آخه راجه به خیلیا خیلی چیزا رو نمی دونم ! ولی این و می دونم هرکسی دوست داره یه جای امن و آروم داشته باشه ، و هرکسی این جای امن و آروم رو یه جور تعبیر می کنه ،.... من بهش میگم پناه ...... راستی پناه تو کجاست؟ خونه ی یه مهربون ؟ آغوش گرم یه آشنا ؟ صدای قلب یه دوست ؟ یا یه تپش پر از اضطراب ؟ شایدم آسمون یا ماه ..... شایدم فرشته ها .... آخه می دونی اونا آسمونی ان ، دوست داشتنی ان ، مهربونن ..... قلباشون شفافه ،.... دنیاشون بلوریه .... بلور دلاشون زیر نور ماه می درخشه ... راستی پناه تو کجاست ؟ پناه تو این دنیاست ؟ یا آسمونش؟ شایدم جاده ها .... آخه نمی دونی راه رفتن تو یه جاده ی شلوغ چقدر آرومه ..... اینکه اگه احساس کنی یه جایی تو این دنیا آرامش داره ،..... حتی اگه اون پناه یه جای پر سر و صدا باشه ، وقتی تو اون جایی و ازش آرامش می گیری ، آرومه ..... اگه دریا پناه کسی باشه ، حتی وقتی هم طوفانیه ، هر موجش یه دنیا لذته .... ولی تا حالا به یه پناه همیشگی فکر کردی ؟ تا حالا به این فکر کردی که هر جایی که میشه پناهت ،.... تا یه مدتی پناه مهربونی می مونه .... و کم کم از آرامشی که کنارش داری ، کم میشه ..... تا حالا فکر کردی اوج آرامش کجاست ؟ چرا پناه تو اون اوج نباشه ؟ اگه اوج آرامش دنیا پناهت باشه ، تا همیشه یکی هست که مهربونه ، ..... یکی هست که دوستت داره ، ..... یکی هست که او ج مهربونیاشو برا تو گذاشته ،..... یکی که همیشه به فکرته ..... یکی که هیچوقت ازت خسته نمیشه .... یکی که هیچوقت ازش خسته نمیشی ... اون پناه یه مهربونه .... یه مهربون با یه خونه گرم و آشنا ، توی خونه اش یه دریا داره به وسعت دل همه عاشقا .... آسمون خونه اش یه ماه مهربون داره ... جاده نداره ، جون اینجا مقصده . دیگه نیازی نیست راه بری و بازهم بری تا به یه پناه برسی .... تو حیاط خونه اش یه نردبون داره که میرسه به آسمون .... بالای اون نردبون یه آسمون ستاره اس .... شاید اونجا ، همون بالاها .... یه اوجه ... اوج یه آرامش .... می دونی ، آسمون عرش خداست.... و می دونی بهترین پناه کجاست ؟ خونه ی اون مهربون ..... آخه اون ، آسمونیه ....! و آنوقت خوب می فهمی پناه دنیا کجاست؟ چرا که ؛ رسیدن به خدا یعنی اوج آرامش . خدا این آغوش گرمت و از ما نگیرررررررررررررررر.....

پنج شنبه 7 آذر 1392برچسب:,

|
 

فراموشت نمی کنم آنگاه که برای آخرین بار از من پرسیدی: من و زندگیت یکی را انتخاب کن و من زندگی خود را انتخاب کردم و تو رفتی. بی آنکه بدانی تو تمام زندگیم بودی.

پنج شنبه 7 آذر 1392برچسب:,

|
 

بی قرارم امشب... دلم آغوشت را میخواهد تا در آن آرام و رام گوش کنم به صدای قلبت و زندگی کنم در هوای نفس هایت و عاشق تر شوم و نفس هایم به شماره بیفتند و بیقرار تر شوم... دلم میخواهد باز تو باشی و من همین و بس...! . . . . . . . . . . .

پنج شنبه 7 آذر 1392برچسب:,

|
 

رسم زندگی

رسم زندگی این است روزی کسی را دوست داری و روز بعد تنهایی به همین سادگی او رفته است و همه چیز تمام شده مثل یک مهمانی که به آخر می رسد و تو به حال خود رها می شوی چرا غمگینی ؟ این رسم زندگیست پس تنها آوازبخوان

پنج شنبه 7 آذر 1392برچسب:,

|
 

عمیق ترین درد

عمیق ترین درد در زندگی مردن نیست ، بلکه نداشتن کسی است که الفبای دوست داشتن را برایت تکرار کند و تو از او رسم محبت بیاموزی . عمیق ترین درد در زندگی مردن نیست ، بلکه گذاشتن سدی در برابر رودی است که از چشمانت جاری است. عمیق ترین درد در زندگی مردن نیست ، بلکه پنهان کردن قلبی است که به اسفناک ترین حالت شکسته شده . عمیق ترین درد در زندگی مردن نیست ، بلکه نداشتن شانه های محکمی است که بتوانی به آن ها تکیه کنی و از غم زندگی برایش اشک بریزی . عمیق ترین درد در زندگی مردن نیست ، بلکه ناتمام ماندن قشنگترین داستان زندگی است که مجبوری آخرش را با جدائی به سرانجام رسانی . عمیق ترین درد در زندگی مردن نیست ، بلکه نداشتن یک همراه واقعی است که در سخت ترین شرایط همدم تو باشد . عمیق ترین درد در زندگی مردن نیست ، بلکه به دست فراموشی سپردن قشنگ ترین احساس زندگی است . عمیق ترین درد در زندگی مردن نیست ، بلکه یخ بستن وجود آدم ها و بستن چشمها است.

پنج شنبه 7 آذر 1392برچسب:,

|
 

دیگه متنفرررررررررررررررررم از تنهایی

روزگاری در گوشه ای از دفترم نوشته بودم تنهایی را دوست دارم چون بی وفا نیست تنهایی را دوست دارم چون تجربه اش کردم تنهایی را دوست دارم چون عشق دروغین در آن نیست تنهایی را دوست دارم چون در خلوت تنهاییم در انتظار خواهم گریست و هیچ کس اشک هایم را نمیبیند اما از روزی که با تو آشنا شدم از تنهایی بیزارم چون تنهایی یاد آور لحظات تلخ بی تو بودن است از تنهایی بیزارم چون فضای غم گفته سکوتم تو را فریاد میزند از تنهایی بیزارم چون به تو وابسته ام از تنهایی بیزارم چون با تو بودن را تجربه کرده ام از تنهایی بیزارم چون خداوند هیچ انسانی را تنها نیافریده است از تنهایی بیزارم چون خداوندتو را برایم فرستاد تا تنها نباشم از تنهایی بیزارم چون هر وقت در تنهایی گریه می کنم دستان مهربانت را برای پاک کردن اشک هایم کم میاورم از تنهایی بیزارم چون شیرین ترین لحظاتم با تو بودن است از تنهایی بیزارم چون مرداب مرده ی تنم با آفتاب نگاه تو جان میگیرد از تنهایی بیزارم چون کویر خشک لبانم عطش باران محبت لبانت را دارد از تنهایی بیزارم چون به قداست شانه هایت ایمان دارم. از تنهایی بیزارم چون تمام واژه های شعرم با تو بودن را فریاد میزند. از تنهایی بیزارم چون هیچگاه تنهایی را درک نکرده ام همیشه… همه جا… در هر حال… حضورت را در قلبم حس کرده ام پس بگذار با تو باشم و عاشقانه در آغوش پر مهر تو بمیرم تا همیشه ماندگار باشم. پس تنهایم نگذار

پنج شنبه 7 آذر 1392برچسب:,

|
 

دیگه از تنهایی متنفررررررم

روزگاری در گوشه ای از دفترم نوشته بودم تنهایی را دوست دارم چون بی وفا نیست تنهایی را دوست دارم چون تجربه اش کردم تنهایی را دوست دارم چون عشق دروغین در آن نیست تنهایی را دوست دارم چون در خلوت تنهاییم در انتظار خواهم گریست و هیچ کس اشک هایم را نمیبیند اما از روزی که با تو آشنا شدم از تنهایی بیزارم چون تنهایی یاد آور لحظات تلخ بی تو بودن است از تنهایی بیزارم چون فضای غم گفته سکوتم تو را فریاد میزند از تنهایی بیزارم چون به تو وابسته ام از تنهایی بیزارم چون با تو بودن را تجربه کرده ام از تنهایی بیزارم چون خداوند هیچ انسانی را تنها نیافریده است از تنهایی بیزارم چون خداوندتو را برایم فرستاد تا تنها نباشم از تنهایی بیزارم چون هر وقت در تنهایی گریه می کنم دستان مهربانت را برای پاک کردن اشک هایم کم میاورم از تنهایی بیزارم چون شیرین ترین لحظاتم با تو بودن است از تنهایی بیزارم چون مرداب مرده ی تنم با آفتاب نگاه تو جان میگیرد از تنهایی بیزارم چون کویر خشک لبانم عطش باران محبت لبانت را دارد از تنهایی بیزارم چون به قداست شانه هایت ایمان دارم. از تنهایی بیزارم چون تمام واژه های شعرم با تو بودن را فریاد میزند. از تنهایی بیزارم چون هیچگاه تنهایی را درک نکرده ام همیشه… همه جا… در هر حال… حضورت را در قلبم حس کرده ام پس بگذار با تو باشم و عاشقانه در آغوش پر مهر تو بمیرم تا همیشه ماندگار باشم. پس تنهایم نگذار

پنج شنبه 7 آذر 1392برچسب:,

|
 

احساسه قشنگیه

چه احساس قشنگیه .. وقتی وجود عزیزی رو کنارت حس کنی دستاشو تو دستت بگیری باهاش قدم بزنی صداش رو بشنوی بودن اش رو در کنارت لمس کنی ...... چه احساس نازنین و شیرینیه ..... روبه رو با کسی که دوسش داری بشینی چشاش رو نگاه کنی .. تا عمق وجودت از یه گرمای عجیب آب بشه !! قلبت پر تپش بشه ... انگار داره از سینه کنده می شه !! چه احساس عجیبیه .. وقتی بخوای با انگشتات صورتشو حس کنی با موهاش بازی کنی خدای من .. باور کردنی نیست ... اونی که می خوای .. دوسش داری .... عاشقی ... کنارت باشه ... باهات باشه .. هم راهت ... هم پات باشه .... باور کردنی نیست ... وجودتو حس می کنم ... ولی پیشم نیست...!!! خدایا این حسو ازم نگیر

پنج شنبه 7 آذر 1392برچسب:,

|
 

خسته شدم

خستــه ام… از صبوری خستـــه ام… از فریـــادهایی که در گلویـــم خفـه ماند… از اشــک هایی که قـاه قـاه خنـــده شد… و از حـــرف هایی که زنده به گـــور گشت در گــورستان دلم آســان نیست در پس خـــنده های مصــنوعی گریــه های دلت را ، در بی پنـــاهیت در پشت هـــزاران دروغ پنهـــان کنی… این روزهــا معنی را از زندگـــی حذف کــرده ام… برایــم فرق نمـــی کند روزهایـــم را چگونــه قربانـی کنم

پنج شنبه 7 آذر 1392برچسب:,

|
 

خوبم: چشم‌هایم را می‌بندم، زمان را متوقف می‌کنم، مسافت ها رو از بین می‌برم، و تو را تا ابد در آغوش می‌گیرم. دلم برای آغوش گرمت تنگ است

پنج شنبه 7 آذر 1392برچسب:,

|
 

آغوش باز کن بازوانت را دور این کالبد رنجور بپیچ نوازشم کن و چشمان و گونه هایم را از سر عشق و دلدادگی ببوس دامن بگشا برای اشک هایم تا غسل روح کنم و تو از خطاها و گناهانم بگذری دستانم بگیر گرمای عشق تو جان تازه ای خواهد بخشید به این روح زخمی و پاره پاره ام خدایا آغوش مهربانت را میخواهم ای همه مردانگی و معرفت آغوش باز کن

پنج شنبه 7 آذر 1392برچسب:,

|
 

خدااااااااااااااا جونم

میگن سه موقع دعا برآورده میشه یکی وقت اذون یکی زیر بارون یکیم وقتی دلی میشکنه..... من وقت اذون زیر بارون با دلی شکسته دعا کردم خدایا هیچ دلی نشکنه

پنج شنبه 7 آذر 1392برچسب:,

|
 

سلااااااااااااااااااااااااااام به دوست جونی های خودم.امیدوارم با نظراتتون همیشه منو همراهی کنید


پنج شنبه 7 آذر 1392برچسب:,

|
 


به وبلاگ من خوش آمدید

نازترین عکسهای ایرانی

 

 

nila

 

بهمن 1392
دی 1392
آذر 1392

 

این روزا غیرت هم از مد افتاده
پنج توصیه عجیب پزشکی

 


تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان تلخ و شیرین و آدرس redmoon123.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





معشوق به یاد ماندنی
خرید ساعت دیواری فانتزی
جی پی اس موتور
جی پی اس مخفی خودرو

 

ساختن وبلاگ
شماره پیمان کارها
حمل ته لنجی با ضمانت از دبی
خرید از چین
قلاده اموزشی ضد پارس سگ
الوقلیون

 

RSS 2.0

فال حافظ

قالب های نازترین

جوک و اس ام اس

جدید ترین سایت عکس

زیباترین سایت ایرانی

نازترین عکسهای ایرانی

بهترین سرویس وبلاگ دهی

 

ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 7
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 7
بازدید ماه : 7
بازدید کل : 2028
تعداد مطالب : 47
تعداد نظرات : 1
تعداد آنلاین : 1

Alternative content




برای نمایش تصاویر گالری كلیك كنید


دریافت كد گالری عكس در وب

.: Weblog Themes By www.NazTarin.Com :.


--->