گفت :چند هفته پیش با هم دوست شدیم,توآموزشگاه
پس فقط چند هفته است دوستید؟؟!
آره دیگه ,همون هفته ی اول گفت برم خونشون ....
تو هم رفتی؟
خوب آره ,چرا نرم؟ از همون اول که دیدمش مشخص بود کلی مایه دارن,ماشینشو باید میدیدی..,دختر خوشتیپی ام هست, خوب پول تیپ میاره دیگه! منم بهش پیشنهاد دوستی دادم. وقتی وارد خونشون شدم..دهنم باز مونده بود .یه خونه ویلایی تو بهترین منطقه تهران !اتاقش اندازه کل خونه ما بود..
از جلو در اتاق مامانش اینا که رد شدم صدای خرخر باباش میومد,با خودم فکر کردم مرد بیچاره تو خواب نازه و از همه جا بی خبر...
وجدانم قلقلکم میداد,گفتم اگه یه روزی یه دختری داشته باشم که اینجوری دورم بزنه چه احساسی بهم دست میده؟به وجدانم گفتم خفه شو فعلا که دختری در کار نیست تو یه دوست پسری پس امشبو خوش باش...
حالا چند باری رفتم پیشش کلی دوستم داره.. نازمم میکشه,در توهماتش میخواد زنم بشه!!!
پرسیدم دختر خوبیه؟خوب باهاش بمون
گفت: دختر که نیست اما خوبه...!!!! من که حالا حالا ها زن نمیگیرم بخوامم بگیرم باید دوشیزه باشه....
تبادل لینک هوشمند برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان تلخ و شیرینو آدرس redmoon123.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.